به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد خاویر میلی دانش آموخته اقتصاد است و در دانشگاه اقتصاد تدریس میکند. از سال ۲۰۲۱ وارد فضای سیاسی شد و با مواضع انتقادی نسبت به دولت و پافشاری بر اصول لیبرالیسم کلاسیک به سرعت به شهرت و محبوبیت رسید و به نمایندگی از مردم بوینس آیرس وارد مجلس شد. او نامزد ریاست جمهوری شد و در دسامبر ۲۰۲۳ به ریاست جمهوری رسید.
به گزارش اکو ایران، شکست دولت سوسیالیست در مدیریت اقتصاد کشور، تورم فزاینده و شدت گرفتن نارضایتیها عوامل اصلی اقبال رای دهندگان آرژانتینی به نامزد لیبرتارین بود. اما این همه ماجرا نیست.
گسترش ایدههای آزادیخواهانه در جهان اسپانیولی زبان
ناظران معتقدند فعالیتهای فکری پیروان مکتب اتریش در جهان اسپانیولی زبان موجب نفوذ گفتمان آزادی خواهی شده و گفتار خاویر میلی از پشتوانه فکری و علمی پیشینی برخوردار بوده است. مهمترین چهره اسپانیولی زبان عضو مکتب اتریش، خسوس هوئرتا دسوتو است. دسوتو اقتصاددان اسپانیایی و استاد دپارتمان اقتصاد کاربردی در دانشگاه کینگ خوان کارلوس مادرید، اسپانیا و عضو ارشد موسسه میزس است.
دسوتو مدرک لیسانس اقتصاد در سال ۱۹۷۸ و دکترای حقوق (۱۹۸۴) و اقتصاد (۱۹۹۲) هر دو از دانشگاه Complutense مادرید و MBA از دانشگاه استنفورد دریافت کرد. او از سال ۱۹۷۹ استاد اقتصاد سیاسی در دانشکده حقوق دانشگاه Complutense مادرید بوده است. در سال ۱۹۸۳، دسوتو جایزه ری خوان کارلوس در اقتصاد و در سال ۲۰۰۵ جایزه آدام اسمیت CNE برای یک عمر دستاورد، دریافت کرد.
همچنین عضو هیئت مدیره انجمن مونت پلرین و عضو هیئت تحریریه فصلنامه مجله اقتصادی اتریش است. در سال ۲۰۰۰ او استاد تمام اقتصاد سیاسی در دانشگاه ری خوان کارلوس در مادرید شد. از سال ۲۰۰۷ او مدیر برنامه کارشناسی ارشد اقتصاد اتریش اقتصاد د لا اسکوئلا اتریش در دانشگاه ری خوان کارلوس است.
دسوتو ویراستار هفت جلد از نسخه اسپانیایی زبان مجموعه آثار فردریش هایک انتشارات دانشگاه شیکاگو بود. او در این سمت مسئولیت کتابشناسی، پاورقی، مقدمه و استخدام مترجم را بر عهده داشت. او عضو هیئت تحریریه «دیدگاههای جدید در اقتصاد سیاسی» و عضو هیئت تحریریه مشاور مجله «بازارها و اخلاق» است. دسوتو عضو ارشد مؤسسه میزس و عضو هیئت تحریریه فصلنامه «مجله اقتصاد اتریش» است. او قبلاً متولی مؤسسه مطالعات پیشرفته مادرید (IMDEA) در علوم اجتماعی بود و از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ معاون رئیس و مدیر انجمن مونت پلرین بود.
خسوس هوئرتا د سوتو، مطالب زیادی در مورد موضوعات پول، بانکداری و چرخههای تجاری از دیدگاه اتریشی نوشته است. یکی از شناختهشدهترین آثار او «پول، اعتبار بانکی و چرخههای اقتصادی» است که نقد مفصلی از بانکداری با ذخایر کسری ارائه میکند و استدلال میکند که بانکهای مرکزی عامل اصلی چرخههای تجاری هستند.
خاویر میلی و خسوس هوئرتا دسوتو
ایدههای خاویر میلی
خاویر میلی نیز همانند دسوتو، معتقد است بانک مرکزی عامل ناترازی پولی، چرخههای تجاری و رشد تورم است و از جمله شعارهای او در کمپین انتخابات ریاست جمهوری تعطیلی بانک مرکزی بود. او در سخنرانی تحلیف ریاست جمهوری از دسوتو نام برد و با نقل این جمله از او که «برنامههای ضدفقر، فقر بیشتر تولید میکنند.» تاکید کرد که تنها راه خروج از فقر، آزادی است.
در واقع آزادی، پرتکرارترین و اصلیترین شعار خاویر میلی است. میلی به دفاع از اصول آزادی خواهانه، تاکید بر مداخله محدود دولت در اقتصاد و آزادیهای فردی معروف است. او به نظام بازار آزاد به عنوان مکانیزمی برای رشد و شکوفایی اقتصادی معتقد است.
میلی همواره از مخارج بیش از حد دولت و کسریهای مالی انتقاد کرده است. او از کاهش هزینههای دولت برای ارتقای کارایی اقتصادی و کاهش بار مالیات دهندگان بحث میکند. او در اولین گام، ۱۲ وزارت خانه را تعطیل کرده است.
وی درباره نقش بانکهای مرکزی و تاثیر آن بر اقتصاد ابراز نگرانی کرده است. میلی از سیاستهای پولی غیرمسئولانه که میتواند منجر به تورم و سایر انحرافات اقتصادی شود، انتقاد کرده است.
میلی از سیاستهایی حمایت میکند که کارآفرینی و رشد کسب و کار را تشویق میکند. وی بر این باور است که فضای کسب و کار مطلوب با حداقل دخالت دولت برای توسعه اقتصادی ضروری است.
تاثیر مکتب اتریش بر خاویر میلی
میتوان خاویر میلی را پیرو مکتب اتریش به شمار آورد. مکتبی که در سال ۱۸۷۱ با کتاب اصول علم اقتصاد کارل منگر آغاز شد. منگر را به همراه دو اقتصاددان دیگر، استنلی جونز و لئون والراس مبدع و پایهگذار انقلاب مارژینالیستی میدانند. منگر نظریه مارژینالیستی ارزش- نظریه نهاییگرایی- را بهعنوان جایگزین نظریه ارزش-کار کلاسیکها مطرح کرد. کلاسیکها از جمله اسمیت، ریکاردو و مارکس به نظریه ارزش-کار معتقد بودند. اما منگر نظریه مدرن اقتصادی خود را بر پایه نظریه ارزش ذهنی (سوبژکتیو) بنیاد نهاد. ذهنی بودن ارزش یکی از پایههای اندیشه اقتصاد اتریشی است. مهمترین وجه مکتب اتریشی، تمرکز بر انسان، انگیزهها، دانش محدود بشر و محیط پیرامون است.
مجموعه این عناصر انسانی، نهادهای حقوقی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را شکل میدهد. اینکه فرد چطور در جامعه به انتخاب و تصمیمگیری دست میزند، اصلیترین محور اندیشه اقتصاد اتریشی است. درحالیکه جریان اصلی علم اقتصاد تمایل دارد انسان را نوعی ماشین جلوه دهد که همواره عقلانی تصمیم میگیرد. دو چهره دیگر این مکتب، ایگون فون بوم باورک و فون وایزر هستند و نسل بعدی آنها را میتوان فریتز ماخلوپ، لودویگ فون میزس، اسکار مورگنسترن و فردریش هایک تلقی کرد. اسرائیل کرزنر نیز نسل بعدی است که آثار او به فهم ما از کارآفرینی و نقش آن در رشد اقتصادی کمک زیادی کرد.
یکی از مهمترین آموزههای مکتب اتریش، لزوم محدودیت مداخله دولت در اقتصاد است. اقتصاددانان مکتب اتریشی استدلال میکنند که، چون سیاستگذاران توانایی پیشبینی عواقب مداخلاتشان را ندارند، اولین مداخله در اقتصاد با نیت خیر و با قصد کمک به افراد جامعه، به رشتهای از مداخلات منجر میشود که در نهایت وضعیت فرد و جامعه را به مراتب از وضعیت قبل از مداخله بدتر میکند. هایک کتاب راه بردگی را برای توضیح همین مساله در سال۱۹۴۴ نوشت. یکی از مهمترین چهرههای مکتب اتریش که در سال۱۹۷۴ برنده جایزه نوبل اقتصاد شد.
چرخههای تجاری
یکی از ایدههای بحثانگیز مکتب اتریشی توضیح درباره دلایل تکرار دورههای رونق و رکود در بازههای زمانی کوتاهمدت است. بنابر نظر اقتصاددانان مکتب اتریش، نزول و صعود اقتصاد یا آنچه به چرخه تجاری شهرت یافته، عموما نشأتگرفته از مداخلات بانکهای مرکزی برای تغییر نرخ بهره از مقدار حقیقی آن است. خاویر میلی نیز با پیروی از اقتصاددانان اتریشی بانک مرکزی را عامل اصلی چرخههای تجاری در اقتصاد آرژانتین میداند.
فردریش فون هایک
لیبرالیسم کلاسیک
اقتصاددانان مکتب اتریش و لیبرتارینها عموما منتقد احزاب لیبرال امروزی هستنند و خود را به لیبرالیسم کلاسیک منتسب میکنند. لیبرالیسمی که تاکیدش بر آزادی فردی، حقوق مالکیت و محدود کردن قدرت دولت بود. لیبرالیسم کلاسیک از فردگرایی در مقابل جمعگرایی دفاع میکند.
مهمترین چهره لیبرالیسم کلاسیک در قرن هجدهم جان لاک بود و در قرن بیستم مهمترین چهره فردریش فون هایک بود که عضو مکتب اتریشی اقتصاد است.
جان لاک آزادی سیاسی را به این معنی میدانست که فرد تحت اراده متغیر، نامعلوم، غیرقابل پیشبینی و خودسرانه فرد دیگر نباشد. او مینویسد: «منظور از قانون، منع کردن و مقید کردن افراد نیست، بلکه افزایش آزادی آنان است؛ زیرا آزادی یعنی ایمنی از اجبار و تجاوز دیگران و این ایمنی جایی که قانون نباشد، موجود نیست»؛ بنابراین لاک قانون و آزادی را ممزوج هم میداند و وجود قانون را برای آزادی ضروری میبیند.
جان لاک قدرت دولت را محدود میداند. همانگونه که هیچ فردی حق ندارد آنچه میخواهد انجام دهد، هیچ دولتی نیز نمیتواند به دلخواه حکومت کند. فرد و دولت هر دو با قوانین اخلاقی (طبیعی) محدودند.
در قرن بیستم نیز، فون هایک، در دورهای از فردگرایی در مقابل جمعگرایی دفاع میکرد که هر دو گونه چپ و راست جمعگرایی از راه رسیده بودند. در سر چپ این طیف کمونیسم و سوسیالیسم بود و در سر راست آن ملیگرایی، فرقهگرایی، محافظهکاری و رادیکالتر از همه فاشیسم و نازیسم قرار داشت. اساس فلسفه هایک این است که شناخت آدمی هیچگاه کامل نیست. طبق این نظریه که به تقسیم معرفت معروف است، شناخت در میان افراد بشر پخش و پراکنده است. هایک به دو نوع معرفت یا دانش قائل بود؛ یکی معرفت مصرح که کموبیش همان علم نظری است و دیگری شناخت نامصرح، مکتوم یا ضمنی است که دست بر قضا بخش اعظم معرفت انسانها از این نوع مقوله است. معرفتی که در مهارتها، اعتقادها، شیوههای زندگی و مانند آن مستتر و در میان آدمیان پراکنده است.
هایک محافظهکار نبود و با محافظهکاری خطکشی روشنی داشت. او در مقدمه کتاب راه بردگی مینویسد: «محافظهکاری از لحاظ گرایشهای قیممآبانه، ملیگرایانه و قدرتدوستانهاش، غالبا به سوسیالیسم نزدیکتر است تا لیبرالیسم واقعی و بهخاطر تمایلات سنتگرایانه، ضد عقلانی و غالبا عرفانیاش هرگز نمیتواند توجه جوانان و افرادی را جلب کند که باور دارند اگر قرار است این دنیا جای بهتری باشد، باید تغییراتی در آن صورت گیرد.»
ایدههای هایک و دیگر چهره مهم مکتب اتریش لودویگ فون میزس، بر بسیاری از اندیشمندان معاصر و نسلهای بعدی اقتصاددانان و فیلسوفان سیاسی اثرگذار بود. تاکید هایک و میزس بر اهمیت آزادی انسان نام این دو را در تاریخ اندیشه آنچنان ماندگار کرده است که هنوز بسیاری از آزادیخواهان لیبرال خود را ادامهدهنده راه هایک و میزس میدانند؛ و خاویر میلی نیز یکی از آنهاست.
لودویگ فون میزس
نظر شما